ویژگی های امام مهدی (عج)
حاکم مستضعفان
«واژه «مستضعف» ازماده «ضعف» است، اما چون به باب استفعال برده شده به معنی کسی است که اورا به ضعف کشانده اند و دربند و زنجیر کرده اند. به تعبیر دیگر مستضعف کسی نیست که ضعیف و ناتوان و فاقد قدرت و نیرو باشد.
مستضعف کسی است که نیروهای بالفعل و بالقوه دارد، اما از ناحیه ظالمان و جباران سخت در فشار قرار گرفته، ولی با این حال در برابر بند و زنجیر که به دست و پای او نهاده اند ساکت و تسلیم نیست و پیوسته تلاش می کند که زنجیرها را بشکند و آزاد شود، دست جباران و ستمگران را کوتاه سازد و آئین حق و عدالت را برپا کند.
همچنین اگر بشر به وظیفه خود در قبال امامت عمل نکند، پدیده «استضعاف امامت» پیش می آید.
استضعاف امامت یعنی تضعیف امامت و بی یاور گذاشتن آن. آنگاه که جامعه ای جریان امامت را تنها گذارد و منطق آن را نپذیرد و آن را در اقلیت قرار دهد و به انزوا سوق دهد، گفته می شود که امامت را تضعیف کرده اند. استضعاف امامت، کاهش نقش آن در جامعه و به طور مشخص کنار گذاشتن آن از جریان حکومت و حاکمیت می باشد.
ره آورد استضعاف امامت دو چیز بوده است: اول «خانه نشینی امام» و دوم «غیبت امام» بر همین اساس می توان این مقطع از تاریخ امامت را به دو دوره خانه نشینی و غیبت تقسیم کرد. دوره اول یعنی خانه نشینی امام، تا پیش از آخرین امام است و دوره غیبت، مربوط به امام آخرین. در مکتب اسلام تعداد امام، معین و محدود است، از این رو در آخرین امام، پدیده خانه نشینی که نهایت آن شهادت است رخ نمی دهد، بلکه برای وضعیت آخرین امام، تدبیر خداوند متعال غیبت و سپس ظهور است.»2
با ظهور حضرت حجت علیه السلام طبق وعده ی الهی، مستضعفان حاکمیت و حکومت را بر دست خواهند گرفت. و حاکم مستضعفان امامی خواهد بود که به امر الهی قرنها در پرده غیبت و منتظر اجرای احکام و اوامر الهی برای تحقق حکومت مستضعفان است.
اسلام و مستضعفان
«اسلام هيچگاه روى خوش به مستكبران و طاغوتيان نشان نداده است، چنانكه در آغاز، حامى پيش برندۀ اسلام افراد مستضعفى همچون بلال، سلمان، جويبر، خبّاب، عمّار، سميّه و ... بودهاند.
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و اله به اين گروه از افراد توجّه خاصّى داشت، حتى همۀ اموال همسرش خديجه عليها السّلام را در اين راه مصرف نمود و خود عملا همچون مستضعفان مىزيست و بيشتر با آنها محشور بود.»3
«در دوران حكومت عدل محمدى «ص» و علوى «ع» نظام ارزشى و حقوقيى حاكم گرديد كه در قانون و اجرا و انديشه و عمل، جانبدار محرومان و تحققبخش حاكميت آنان بود، و همۀ ارزشهاى اشرافيگرى و نظام حقوقى طبقاتى توانگران و زراندوزان را زير پا گذاشت، و همۀ امتيازات طبقات بالا را كنار زد، و اميران و شاهان و سرمايهداران و توانگران و قارونان جامعه را با بردگان و بينوايان و فرودستان يكسان ديد، و در برابر قوانين، همسان به حساب آورد، و در برابر هرگونه باج خواهى و امتيازطلبى استوار و قاطع ايستاد، و تعاليمى ارزنده و زندگىساز در اين زمينهها به تودههاى مردم آموخت.
در تفسير اين آيه: «وَ اِصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ اَلَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ اَلْعَشِيِّ4: خويشتن را به همراهى با كسانى شكيبا ساز، كه صبح و شام پروردگار خويش را مىخوانند. . .» ، رسيده است: كسانى (از قريش) كه پيامبر «ص» از آنان به منظور تمايل يافتن به اسلام دلجويى ميكرد (مؤلفة قلوب) ، نزد او آمدند. . . و گفتند: اى پيامبر خدا! اگر در صدر مجلس بنشينى و اين بينوايان و بوى گند ايشان را از ما دور كنى-و آن بينوايان جبههايى پشمين (و ژنده) بر تن داشتند-ما در كنار تو خواهيم نشست، و به سخنان تو گوش فراخواهيم داد، هيچچيز جز اينان مانع درآمدن ما نيست، پس چون آيۀ يادشده نازل شد، پيامبر «ص» برخاست و به جستجوى ايشان (يعنى آن بينوايان و مستضعفان) برآمد، و در پايين مسجد به ايشان رسيد، كه ذكر خدا مىكردند، چون آنان را ديد گفت: سپاس خداى را كه مرا از جهان نبرد تا آنكه فرمان داد كه خويشتن را به نشستن با مردانى از امتم شكيبا سازم (و عادت دهم) ، زيستن من با شما است و مردن من با شما خواهد بود.بارى چنين دورههاى درخشانى در طول تاريخ تحقق يافت، و روزگارانى-اگرچه محدود-آيين عدل و حق بر جامعههايى پرتو افكند، و آسايش و آرامش و امنيت واقعى را براى انسانها به ارمغان آورد، ليكن اين دورهها پايدار نماند و پس از درگذشت رهبران راستين، بظاهر مغلوب باطل گرديد، و روزگار سياه ستم و بيداد و تجاوز و تبعيض، به دست طاغوتان سياسى و اقتصادى و نظامى سايه گسترد، و راحت و آسايش و امنيت را از مردمان بگرفت، و مستضعفان را در چنگال اهريمنى خود بفشرد، و راه تنفس را بر آنان ببست. و بدينسان روزگاران سياه تاريخ انسان، در بيشتر دورهها رقم خورد، و زندگى مستضعفان با اين رنجها و اندوهها و فشارها بگذشت.
اكنون پس از دوران طولانى ستمسالارى و بيدادگرى و حاكميتهاى ستم بنياد طبقاتى و اشرافيگرى، تاريخ به پيش مىرود تا ديگربار به دوران حاكميت مستضعفان و امامت عدل مهدوى «ع» گام گذارد، و بهطور كامل زمام امور جامعه را به دست فرودستان مظلوم بسپارد و همۀ آباديها را از طاغوتان و قارونان و سركشان و سلطهطلبان تصفيه كند.»5
مستضعفان در قرآن
وَ أَوْرَثْنَا اَلْقَوْمَ اَلَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ اَلْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا اَلَّتِي بارَكْنا فِيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ اَلْحُسْنى عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما كانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ6
-خاوران و باختران زمين را، كه به آنها بركت داده بوديم، ميراث قومى قرار داديم كه فرودست (مستضعف) نگاهداشته مىشدند؛ و وعدۀ نيكوى پروردگار به بنى اسرائيل-به سبب صبرى كه كرده بودند-انجام يافت؛ ما آنچه را فرعون و قومش مىساختند و آنچه برمىافراشتند، ويران كرديم.
اين آيه دربارۀ زوال حاكميت طاغوتى فرعون و تأسيس حكومت مستضعفان به دست پيامبر بزرگوار حضرت موسى «ع» است.
قرآن كريم:
وَ اُذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي اَلْأَرْضِ، تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ اَلنّاسُ، فَآواكُمْ وَ أَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ، وَ رَزَقَكُمْ مِنَ اَلطَّيِّباتِ، لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.7
-زمانى را به ياد آوريد كه شمارى اندك بوديد (در ميان دشمنان بسيار) و شما را در زمين (مكه) فرودست (مستضعف) مىشمردند، و بيم آن داشتيد كه با يك هجوم كارتان را بسازند، در آن حال، خداوند پناهتان داد، و ياريتان كرد، و روزيهاى پاكيزه بخشيد، تا مگر سپاس داريد.
اين آيۀ كريمه دربارۀ تأسيس دولت محمدى «ص» و نجات مستضعفان جزيرة العرب به دست پيامبر مستضعفان حضرت محمد «ص» است. اين دولت پس از پيامبر اكرم «ص» در مدت زمان امامت امام على «ع» نيز ادامه يافت، و روح اصلى آنكه مستضعفگرايى و حمايت از محرومان و پابرهنگان و طرد و نفى مستكبران و زراندوزان و طاغوتان بود كاملا پايدار ماند، و آخرين روزهاى حكومت عدل علوى، آخرين روزگار حاكميت اين خط اصيل اسلامى بود.
*وَعَدَ اَللّهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اَلْأَرْضِ كَمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ اَلَّذِي اِرْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً...8
- خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند وعده داد كه بيقين در روى زمين ايشان را خليفه كند، همچنانكه مردمى را كه پيش از آنها بودند خليفه ساخت. و دينشان را-كه خود براى ايشان برگزيده بود- استوار سازد، و وحشتشان را به امنيت بدل كند و آنان مرا مىپرستند و هيچ چيز را با من شريك نمىكنند. . .
منظور از صالحان مؤمن كه در آيه ياد شدهاند به جهاتى چند مستضعفانند:
١ - نخست اينكه «صالحان مؤمن» عموما در طول تاريخ از طبقۀ محرومان بودهاند.
و طبق آيات فراوان قرآن كريم، طبقات اشراف و مترفان و مسرفان و مستكبران نوعا فاسد و منحرف و مخالف حق و عدل بودهاند. در قرآن كريم آمده است:
*وَ ذَرْنِي وَ اَلْمُكَذِّبِينَ أُولِي اَلنَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلاً.9
- تكذيبكنندگان صاحب نعمت را به من واگذار. و اندكى مهلتشان ده.
٢ - در اين آيه از تمكين و استوارى و استقرار دين خدا سخن رفته است، و استوارى و استقرار دين در اجتماعى امكان دارد كه جامعه داراى طبقات و تشكيل شده از دو طبقۀ مستكبر و مستضعف (زير سلطه و سلطهطلب) نباشد. و اينچنين اجتماعى بىترديد جامعۀ فرودستان و مستضعفان است، كه از طبقات زر به دست و زورمدار و مستكبر تصفيه شده است.
٣ -در فرازهاى آخر آيۀ شريفه، از امنيت اجتماعى و رخت بربستن ترسها و دلهرهها و بيمها سخن رفته است. روشن است كه انواع ترسها و بيمها و دلهرهها از سوى چه كسانى بر تودههاى مردم تحميل مىشود. اين سلطهطلبان و قدرتمندان مالى و سياسى و نظامى هستند كه تودههاى مردم را مىترسانند و با شيوههاى ارعاب و ايجاد نگرانى و دلهره حاكميت و سلطه خود را تداوم مىبخشند. و اين طبقۀ فرودست و ناتوان (طبقۀ بيمپذير) است كه چارهاى جز تسليم و بيمپذيرى ندارد.
بنابراين، آيه يادشده كه دربارۀ حاكميت فراگير قرآنى، در جامعههاى بشرى سخن مىگويد، حاكميت محرومان و مستضعفان را در نظر دارد.
شيخ طبرسى در تفسير اين آيه مىگويد:
«از امامان اهل بيت روايت شده است كه اين آيه، دربارۀ مهدى آل محمد«ص» است. شيخ ابو النضر عيّاشى، با اسناد خود، از حضرت امام زين العابدين «ع» روايت كرده است كه اين آيه را خواند و فرمود: «اينان به خدا سوگند شيعۀ ما هستند، خدا اين كار را در حق آنان به دست مردى از ما خواهد كرد. و اين مرد مهدى اين امت است. . .» و چنين مطلبى دربارۀ اين آيه، از امام محمد باقر «ع» و امام جعفر صادق «ع» نيز روايت شده است»10
وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى اَلَّذِينَ اُسْتُضْعِفُوا فِي اَلْأَرْضِ، وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً، وَ نَجْعَلَهُمُ اَلْوارِثِينَ.11
-ما مىخواهيم به مستضعفان زمين نيكى كنيم، يعنى: آنان را پيشوايان سازيم و وارثان زمين.
اين آيه بصراحت، از امامت مستضعفان سخن گفته است، و فرودستان و مستضعفان را ميراث بر آن زمين معرفى كرده است، دربارۀ دوران ظهور و رستاخيز قيام مهدى آل محمد «ص» است، كه به دست آن منجى بزرگ اين وعدۀ خدايى تحقق مىپذيرد.
امام على علیهالسلام:
هم آل محمد، يبعث اللّه مهديّهم بعد جهدهم، فيعزّهم و يذلّ عدوّهم. 12
- ايشان (مستضعفان ميراث بر زمين)، خاندان پيامبرند، كه خداوند پس از سختيها، مهدى ايشان را برانگيزد، و به آنان عزّت بخشد و دشمنانشان را خوار سازد.
و واضح است كه حكومت آل محمد «ص» يعنى همان حكومت مردم مستضعف و رسيدن محرومان به حق خود.
از نظر ديگر نيز براى اجراى عدالت راستين، حاكميت فرودستان محروم ضرورت دارد، زيرا كه در تمامى دوران گذشتۀ تاريخ مورد اصلى ظلم و بىعدالتى، طبقات محروم بودهاند و سرانجام بايد پديدۀ ناهنجار و ضد بشرى «استضعاف» -كه تعبيرى از همۀ ظلمها و ستمهاست-از ميان برود، و انسان از زير بار سنگين و شكننده آزاد شود.
در اين راستا و براى اين امر مهم، مبارزه با علل اصلى استضعاف ضرورتى اجتناب ناپذير است. روشن است كه زورمندان و زر به دستان، دو عامل اصلى استضعاف بخشهاى عظيم انسانى در گذشته و اكنون بودهاند و هستند. هرظلم و ستمى كه به محرومان و بىپناهان شده است، يا مستقيم به دست حكومتهاى اشرافى و مرفّه انجام گرفته است، و يا به دست طبقات اشراف و سرمايهداران و قارونانى كه در زير چتر حمايت حكومتهاى مستكبر قرار داشتند و با حمايت قانونى و عملى آنها راه ظلم و تحميل و استثمار را هموار مىساختند. اين نظامها و جريانهاى ضد بشرى هنگامى پايان مىيابد كه حكومت و قدرت سياسى و نظامى جامعه فقط و فقط به دست طبقات محروم و مستضعف سپرده شود. دفاع از حقوق پايمالشدۀ فرودستان و مستضعفان آنگاه امكان دارد كه حاكميت به دست آنان سپرده شود. هرحكومتى هرچه صالح باشد نمىتواند حقوق محرومان را به آنان بازگرداند، مگر اينكه خود از اين طبقه باشد و دردهاى اين طبقه را با تمام وجود خويش لمس كرده باشد. و اين چگونگى تحقق نمىپذيرد مگر اينكه طبقۀ حاكم از مستضعفان باشند. تنها و تنها در اين صورت است كه مىتوان اميد داشت در قانون و اجرا، و در تئورى و عمل، جانب محرومان رعايت گردد، و پايگاههاى استكبار و قدرت و سلطه واژگون شود، و پديدۀ «استضعاف» از سرزمين زندگى محو گردد. در غير اين صورت، ادعاهايى فريبكارانه است كه گوش تاريخ را پر كرده است.
از اينرو، حاكميت مستضعفان، از شاخههاى اصلى اجراى عدالت مطلق است.
اگر عدالتگسترى و دادگرى جهت اصلى حركت يك تحول و انقلاب اجتماعى بود، دفاع از محرومان و حاكميت بينوايان و فرودستان ركن و پايۀ آن است، زيرا ديگر طبقات اجتماعى كه حال و هواى محروميت و استضعاف را لمس نكرده باشند، هركس باشند نمىتوانند-چنانكه بايد-در انديشۀ مستضعفان باشند، و گردونۀ اقتصاد و سياست و فرهنگ و ديگر منافع جامعه را به سود آنان بچرخانند. و اين امرى است كه تجربه آن را به اثبات رسانيده است.13
امام خمینی(ره) و انتظار انقلاب مستضعفان جهان
ما امیدواریم، ما امید آن داریم که همۀ اقشار ملتهای مستضعف به هم بپیوندند. ما از خدای تبارک و تعالی میخواهیم که مسلمین در تمام اقطار عالم بیدار شوند؛ مسلمین از تفرق، از اختلاف، دست بردارند...
باید این نهضت در تمام عالم ـ نهضت مستضعف در مقابل مستکبر ـ در تمام عالم گسترده شود. ایران، مبدأ، و نقطۀ اول و الگو برای همۀ ملتهای مستضعف[باشد]. ملتهای مستضعف ببینند که ایران با دست خالی و با قدرت ایمان و با وحدت کلمۀ تمسک به اسلام، در مقابل قدرتهای بزرگ ایستاد و قدرتهای بزرگ را شکست داد. سایر اقشار ملتها به این رمز اسلامی، به این رمز ایمانی، اقتدا کنند. در تمام اقشار عالم، مسلمین بپاخیزند؛ بلکه مستضعفین بپاخیزند. وعدۀ الهی که مستضعفین را شامل است، و میفرماید که ما منت بر مستضعفین میگذاریم که آنها امام بشوند در دنیا، و وارث باشند. امامت حق مستضعفین است، وراثت از مستضعفین است؛ مستکبرین غاصبند، مستکبرین باید از میدان خارج بشوند.14.